04 August 2020

1

شبلی

2013



آويخته‌ام به شعر
درمانده‌تر از زائری
!که بر ضریح پیر نجات‌بخشی

بیرون از این کلمات
نعره تهدید است و بس
بیرون از این کلمات
هوای بیگانه کیش و ماتم می‌کند

از قاتلی چشم عدالت داشتن
به خنجری به چشم آینه نگاه کردن
به گورکنی التماس کردن
تا بکاردت، سبز شوی
به برگ‌ و ‌بار بنشینی
و کمترین حرف بیشترین پرندگان
سرود نازکترین ساقه‌ات باشد
!چه استعاره دلچسبی

      از بادی که می‌وزید پرسیدم
 موطنت کجاست؟
!گفت آنجا که می‌وزم

شايد اين مطالب را هم دوست داشته باشيد:

1 comments:

21 June 2020

0

شبلی

2013


کاش قانون
!شوخ‌چشمی می‌دانست


کاش شادی انسان
!تبصره تمام قوانین بود

کاش پرواز را
پر وا بود
!در آسمان بی‌پروائی انسان

شايد اين مطالب را هم دوست داشته باشيد:

0 comments:

20 June 2020

0

شبلی

2013


:لولیدن لولی


از روزی که اولین ساکن این خانه آدم شد

تا ماجرای سیب

هنوز جاذبه‌ای هست برای رقصیدن

تانگو

تاریک

آرام


کمری که قوس برمی‌دارد بر لامسه‌ام

آرام... تاریک... تانگو

و چه دنیایی که زیر این دامن خوابیده

راهی که در من می‌لولد

تورا می‌مالد به لوله

تا خیس شوی از فوران

و دستت گرگم به هوایی بریزد در این دیوانه

کمی بعدتر

!این برّه با نی هم نمی‌خوابد عزیزم

 ...خدایی که تو می‌جویی تلخ‌تر از مرگ است واین شراب

حاشیه‌ام را بنویس

که پستانهایت به شیر بودنشان می‌نازند
!و بنازم به این باغ برای لولیدن

  ...تانگو... آرام... آخ


شعر: سین. ب




:لولیدن لیلی

دستی که می‌لغزد نرم
روی کمرگاه خاطر

آرام... تاریک... سماع

سٌر می‌خورد با چیره‌دستی
تا زیر دامن خیال
 و در ادامه
داغ می‌شود... داغ می‌کند... می‌سوزاند
آرامگاه قامت خواهش را

دستی دیگر که لمس می‌کند

به فشاری مطبوع

دستنبوهای باغ لیلی را

و شوق
که چهره می‌ساید
بر حریر قامت عشق

راهی که می‌لولد در امتداد عطش
تا خیس کند از فوران
آبدزدک تشنه خواهش را
...سماع... آرام... آه

شعر: شبلی

شايد اين مطالب را هم دوست داشته باشيد:

0 comments: